فرهنگ عاشورا(11)
فرهنگ عاشورا(11)
شجاعت
قيام كربلا از نخستين مراحلش تا پايان آن،صحنههاى بروز شجاعت بود.قاطعيتى كهامام حسين«ع»در ابراز مخالفت با يزيد و امتناع از بيعت داشت،تصميم به حركت بهسوى كوفه و مبارزه با يزيديان،متزلزل نشدن روحيه از شنيدن اخبار و اوضاع داخل كوفه،اعلام آمادگى براى نثار خون در راه احياى دين،نهراسيدن از انبوه سپاهى كه آن حضرترا در كربلا محاصره كردند،قيام افتخار آفرين مسلم بن عقيل در كوفه،رسوا ساختن امويانتوسط قيس بن مسهر در حضور والى كوفه و عامه مردم،رزمآوريهاى سلحشورانه وبىنظير امام حسين«ع»و سربازان و خاندانش،جنگ نمايان عباس و على اكبر و قاسم ويكايك اولاد على و فرزندان عقيل،خطبههاى زينب و سجاد«ع»در كوفه و شام و...
صدها صحنه حماسى،همه جلوههايى از شجاعت است كه از الفباى«فرهنگعاشورا»است. خاندان پيامبر در شجاعت و قوت قلب و دليرى نمونه بودند و آنچه دردلشان نبود،هراس از دشمن بود.ميدانهاى جنگ در زمان رسول خدا و پس از او درجنگهاى جمل،صفين و نهروان، نشان دهنده شجاعت آل على است.
امام سجاد«ع»در خطبه خويش در كاخ يزيد،شجاعت را از جمله خصلتهاىبرجستهاى بر شمرد كه خداوند به آن دودمان بخشيده است:«اعطينا العلم و الحلم والسماحة و الفصاحة و الشجاعة...».[1] اين شجاعت،هم در گفتار و زبان آورى بود،هم درمواجهه با خصم و نبرد با دشمن و يك تنه به درياى سپاه تاختن و هم در تحمل مصائب وشدايد و خود را نباختن و خوارى نپذيرفتن.شجاعتحسين و يارانش را دوست ودشمن ستودهاند.دستور عمر سعد براى حمله عمومى و سنگباران كردن مبارزان جبههامام،نشان دلاورى آنان و بزدلى سپاه كوفه بود.حميد بن مسلم كه راوى صحنههاىكربلاست مىگويد:به خدا سوگند هيچ محاصره شدهاى در انبوه مردم را كه فرزندان وخاندان و يارانش كشته شده باشد،همچون حسين بن على نديدهام كه قويدل و استوار وشجاع باشد.مردان دشمن او را محاصره مىكردند،او با شمشير بر آنان حمله مىآورد وهمه از چپ و راست مىگريختند.شمر چون چنين ديد،به نيروهاى سواره دستور داد تابه پشتيبانى نيروهاى پياده شتابند و امام را از هر طرف تيرباران كنند:«فو الله ما رايتمكثورا قط قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه اربط جاشا و لا امضى جنانا منه عليهالسلام...»[2] گر چه در برخى منابع تاريخى و مقتلها آمار كشتههاى دشمن كه در حملاتياران جبهه حسين كشته شدند،مبالغه آميز و باور نكردنى نقل شده است و همه آنها رانمىتوان پذيرفت،ولى آنچه بىشك ثابت است و غير قابل انكار،شجاعتشگفت آنفدائيان راه خداست.پيروان نهضت و خط عاشورا نيز درس شجاعت را از كربلاآموختهاند و از دشمن،هر چه قوى و مجهز و مسلح باشد،بيمى به دل راه نمىدهند.
شهامت نيروهاى بسيجى در سالهاى دفاع مقدس در جبهههاى ايران،الهام گرفته ازعاشوراست.
حسين اى درس آموز شجاعت
بسيجى از تو آموزد شهامت
به روى سينه و پشت بسيجى
نوشته:يا زيارت،يا شهادت[3]
*********
شراف
آنجا هم فرود آمد.منطقهاى پر آب و درخت كه تا واقصه(يكى ديگر از منزلگاهها)5/7كيلومتر فاصله دارد.حر در اينجا راه را بر حسين«ع»بست.امام و همراهان شب را آنجاماندند. سحرگاهان حضرت به جوانان كاروان دستور داد تا مىتوانند آب بسيارى ذخيرهبردارند.همه مشكها و ظرفها را پر از آب كردند.پس از حركت از آنجا بود كه با سپاه حربرخورد كردند كه همه تشنه بودند.حضرت فرمود تا سپاه حر،حتى اسبهاى آنان را باآبهاى ذخيره سيراب كنند.[4] شراف،نام مردى بوده كه در اين محل چشمه و چاههاىپرآبى احداث كرده بود.[5]
*********
شريعه
لغات ديگر اين اصطلاح عبارت است از:مشرع،مشرعه،شرعه،مشرب،منهل،ورد،مورد،آبخور، آبشخور،شريعه فرات[6].در روز عاشورا،عباس بن على«ع»براى آب آوردناز فرات به شريعه رفت.در حاشيه رودخانه فرات،منطقه نخلستانى بود.در همان شريعهبود كه در پشت نخل كمين كرده دست راست او را از كار انداختند و در همان مسير بهشهادت رسيد و همانجا نيز دفن شد.
*********
شعار امام حسين«علیه السلام»
شعار ما«يا محمد يا محمد»است،شعار حسين،«يا محمد»بود.[7]
*********
شعارهاى عاشورا
1-«على الاسلام السلام،اذ بليت الامة براع مثل يزيد»[8](اين را در پاسخ مروان درمدينه فرمود،كه از آن حضرت مىخواست تا با يزيد بيعت كند).
2-«و الله لو لم يكن ملجا و لا ماوى لما بايعتيزيد بن معاوية»[9](در پاسخ برادرشمحمد حنفيه فرمود).
3-«انى لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما»[10](خطاب به يارانش در كربلا) .
4-«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوابالبلاء قل الديانون»[11](در مسير رفتن به كربلا در منزلگاه ذى حسم).
5-«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهى عنه؟فليرغب المؤمن في لقاء ربهمحقا.. .»[12](در كربلا خطاب به اصحاب خويش فرمود).
6-«خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة»[13](از سخنرانى امامحسين«ع»در مكه پيش از خروج به سوى كوفه،در ميان جمعى از خانواده،يارانو شيعيان خويش).
7-«من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله،ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله يعملفى عباد الله بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا على الله ان يدخلهمدخله»[14] (در منزلگاه بيضه،در مسير كوفه،خطاب به سپاه حر).
8-«ما الامام،الا العامل بالكتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه على ذاتالله»[15] (امام اين صفات امام راستين را در پاسخ به دعوتنامههاى كوفيان نوشت وتوسط مسلم بن عقيل به كوفه فرستاد).
9-«سامضى و ما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما»[16](شعر ازديگرى است، اما امام حسين«ع»آن را در پاسخ به تهديدهاى حر،در مسير كوفه خواند).
10-«رضى الله رضانا اهل البيت،نصبر على بلائه و يوفينا اجر الصابرين»[17](در خطبهاىكه هنگام خروج از مكه ايراد نمود،خطاب به اصحاب و ياران فرمود).
(در آستانهخروج [18] از مكه به سوى كوفه فرمود و راه خونين و آميخته به شهادت را ترسيم فرمود).
12-«انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى»[19](در وصيت نامه سيد الشهدا«ع»بهبرادرش محمد حنفيه آمده است كه قبل از خروج به سوى مدينه نوشت).
13-«لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد[لا افر فرار العبيد]»[20](درسخنرانى صبح عاشورا،خطاب به نيروهاى دشمن فرمود،كه خواستار تسليم شدن آن حضرت بودند).
14-«هيهات منا الذلة،يابى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون...»[21](در خطاب به سپاهدشمن فرمود،پس از آنكه خود را سر دوراهى ذلت و شهادت محير ديد).
15-«فهل هو الا الموت؟فمرحبا به»[22](در پاسخ عمر سعد،كه نامهاى به آن حضرتفرستاد و خواستار تسليم شدن بود).
16-«صبرا بنى الكرام،فما الموت الا قنطرة تعبربكم عن البؤس و الضراء الى الجنانالواسعة و النعيم الدائمة»[23](خطاب به ياران فداكار خويش در صبح عاشورا،پس ازآنكه تعدادى از اصحابش شهيد شدند).
(كه روز عاشورا هنگامپيكار با [24] سپاه دشمن به عنوان رجز حماسى مىخواند و شهادت را بر ننگ تسليم،ترجيح مىداد).
18-«موت فى عز خير من حياة في ذل»[25](كه مرگ سرخ،به از زندگى ننگين است).
19-«ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم»[26](در آخرينلحظات پيش از شهادت،وقتى شنيد سپاه كوفه به طرف خيمههاى حرم او حملهكردهاند،خطاب به پيروان ابو سفيان چنان فرمود).
20-«هل من ناصر ينصر ذريته الاطهار؟»[27]«هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟»[28] (وقتى سيد الشهدا«ع»اين نصرت خواهى و استغاثه را بر زبان آورد كه همه ياران وبستگانش شهيد شده بودند).
از مجموعه اين جملات نورانى و حماسى كه شعارهاى حسين«ع»در نهضتشبه شمار مىآيد، تاكيد آن امام،بر مفاهيم و ارزشهاى زير به دست مىآيد:نابودى اسلام درشرايط سلطه يزيدى، حرمت بيعت با كسى چون يزيد،شرافت مرگ سرخ بر زندگىذلت بار،اندك بودن انسانهاى راستين در صحنه امتحان،لزوم شهادت طلبى در عصرحاكميت باطل،زينت بودن شهادت براى انسان،تكليف مبارزه با سلطه جور و طغيان،اوصاف پيشواى حق،تسليم و رضا در برابر خواسته خداوند،همراهى شهادت طلبان درمبارزات حقجويانه،حرمت ذلت پذيرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن،پل بودن مرگبراى عبور به بهشت برين،آزادگى و جوانمردى،يارى خواهى از همه و هميشه در راهاحقاق حق و...
بقا و جاودانگى عاشورا،در سايه همين تعليمات و آرمانهاست كه در كلام آن حضرتجلوهگر است و نهضتهاى ضد ستم و ضد استبداد،همواره از اين پيامها و درونمايهها الهامگرفتهاند.
درس آزادى به دنيا داد رفتار حسين
بذر همت در جهان افشاند،افكار حسين
«گر ندارى دين به عالم،لااقل آزاده باش
» اين كلام نغز مىباشد ز گفتار حسين
«مرگ با عزت زعيش در مذلت بهتر است»
نغمهاى مىباشد از لعل دربار حسين[29]
*********
شفاعت
حسين بن على«ع»شفيع شيعيان است.در زيارتنامه او هم آمده است:«و ان شفعتشفعت».[31] «فكن لى شفيعا الى الله»[32] و«اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود»[33] درحديث است:«ثلاثة يشفعون الى الله عز و جل فيشفعون:الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء»[34].نهتنها امام حسين«ع»بلكه هر شهيدى حق شفاعت دارد و اين مقام را در سايه شهادت يافتهاست.محبان امام حسين«ع»به شفاعت او معتقدند و باور دارند كه بخاطر گريه و عزادارىو محبت نسبت به ابا عبد الله«ع»،خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.
ناگفته نماند كه حسين بن على«ع»گر چه شفيع محشر است و گريه بر او گر چهبيمه كننده از عذاب دوزخ است،ليكن لياقتشفاعتيافتن براى ما،در سايه صلاح وپاكى است.عقيده به شفاعتحسين«ع»نبايد دوستداران را به گناه و معصيت،گستاخ وجرى سازد.اينكه بگوييم: «تمام غرق گناهيم و يك حسين داريم»،مجوزى براى ارتكابگناه نيست.همانگونه كه مسيحيان معتقدند مسيح به دار آويخته شد تا موجب آمرزشمسيحيان شود،عدهاى نيز از شيعيان فكر مىكنند فلسفه شهادت سيد الشهدا آمرزشگناهان امت مصطفى«ص»است و اين خطاست و چنين تفكرى زمينهساز جرات برمعصيت است.شفاعت ابا عبد الله«ع»درست است،ولى ارتكاب گناه و بى مبالاتى در امردين،به اميد شفاعت آن حضرت،انحراف است. شفاعت آن حضرت شامل كسانىمىشود كه نماز و واجبات دينى را سبك نشمارند و حق مردم را تضييع نكنند و لايقشفاعت او باشند.
*********
شفق سرخ
گريست در غمت زمان،به خون نشست آسمان
شب و سياهپوشىاش شد آيت عزاى تو
رنگين شدن افق،از جمله نشانهها و آثار شگفت ديگرى است كه در روايات آمده كهپس از حادثه كربلا و شهادت امام،در جهان ديده شد.[37] و طبق نقلهاى متعدد در منابعمختلف، سابقه شفق سرخ در آسمان،به شهادت ابا عبد الله«ع»بر مىگردد.از محمد بنسيرين نيز نقل شده كه اين سرخى آسمان بعد از كشته شدن حسين«ع»ديده شد و نيز ازامام باقر«ع»روايت است كه آسمان در شهادت حضرت يحيى و حضرت حسين«ع»
سرخ شد.[38]ابو العلاء معرى در اشاره به همين شفق سرخ كه از اثر خون شهداى اهل بيت، على وحسن و حسين«عليهم السلام»پديدار شده چنين سروده است:[39]
و على الافق من دماء الشهيدين على و نجله شاهدان
فهما في اواخر الليل فجران و فى اولياته شفقان
ثبتا فى قميصه ليجيىء الحشر مستعديا الى الرحمن
اين شفق سرخ كز افق شده پيدا پرتو سيماى سرخ فام حسين است[40]
*********
شمايل
*********
شور زدن
*********
شهادت
در علت نامگذارى چنين مرگى به«شهادت»،گفتهاند:«يا بدان جهت است كهفرشتگان حمتخدا در صحنه شهادت حضور مىيابند،يا بدان سبب كه خدا و رسول،به بهشتى بودن شهدا گواهى مىدهند،يا اين كه شهيد در قيامت،همراه انبيا بر امتهاى ديگرگواهى مىدهد،يا اين كه شهيد،زنده و حاضر است،به مقتضاى«احياء عند ربهميرزقون»،يا بدان جهت كه شهيد، به شهادت حق قيام مىكند تا كشته شود.»[44]فيض شهادت،چنان ارزشمند است كه اولياء دين همواره از خداوند،آرزوى آن راداشتهاند.در دعاهاى ما نيز مكرر از خداوند، رخواستشهادت شده است و رواياتبسيارى درباره شهادت و جايگاه شهيد آمده است.رسول خدا«ص»فرموده است:«فوقكل بر بر حتى يقتل الرجل فى سبيل الله،فاذا قتل فى سبيل الله فليس فوقه بر»[45] بالاتر از هرنيكى،نيكى است،تا آن كه انسان در راه خدا كشته شود.پس چون در راه خدا كشته شد،بالاتر از آن،نيكى نيست.در احاديث است كه:شهادت،برترين مرگ است.قطره خونشهيد،نزد خدا از بهترين قطرات است.شهادت موجب آمرزش گناهان مىشود.شهيد ازسؤال قبر،مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت،با حوريان هماغوش است.شهيد،حق شفاعت دارد.شهدا اولين كسانىاند كه وارد بهشت مىشوند و همه به مقام شهيدانغبطه مىخورند.[46]شيخ مفيد،شهادت را مقامى والا مىداند كه آنكه در راه خدا صبر ومقاومتى كند تا آن حد كه خونش ريخته شود،روز قيامت از امناى والا مرتبه الهىمحسوب مىشود.[47] نظر به وجه الله،از خصوصيات شهيد است و اين نتيجه نفى بعد لجنىاز وجود خويش و رسيدن به خلود و قداست كامل در سايه شهادت است.
در مكتب خاندان وحى،«شهادت»مطلوب و معشوق آنان است و امامان،يا مقتول ويا مسموم بودهاند و مرگشان شهادت بوده است.گر چه جان ائمه و اولياء خدا و بندگانخالص،عزيز است، ولى دين خدا عزيزتر است.بنابر اين جان بايد فداى دين گردد تا حق،زنده بماند و اين، همان«سبيل الله»است.
شما راه خدا را باز كرديد
شهادت را شما آغاز كرديد
به خون خفتيد،تا آيين بماند
فدا كرديد جان،تا دين بماند[48]
در دوران سيد الشهدا،شرايطى پيش آمده بود كه جز با حماسه شهادت،بيدارى امتفراهم نمىشد و جز با خون عزيزترين انسانها،نهال دين خدا جان نمىگرفت.اين بود كهامام و اصحاب شهيدش،عاشقانه و آگاهانه به استقبال شمشيرها و نيزهها رفتند تا با مرگخونين خويش،طراوت و سرسبزى اسلام را تامين و تضمين كنند و اين سنت،همچناندر تاريخ باقى ماند و«شهادت»،درس بزرگ و ماندگار عاشورا براى همه نسلها و عصرهاگشت.به فرموده امام خمينى«قدس سره»:«خط سرخ شهادت،خط آل محمد و علىاست و اين افتخار از خاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خطآنان به ارث رسيده است».[49] كسى مىتواند به اين جايگاه رسد،كه رشتههاى علايقجسمانى و حيات مادى را گسسته باشد و عشق به حيات برتر،او را مشتاق شهادت سازد.
گذشتن از اين موانع و رسيدن به آن وارستگى و رهايى از تعلقات،ايمانى بالا مىطلبد و بههمين جهت است كه شهادت،نزديكترين طريق و راه ميان بر براى رسيدن به خدا وبهشت است.
زنده است هر كه كشته شود در مناى دوست
بيگانه نيست آنكه شود آشناى دوست
گردن نهد به سلسله غم،اسير عشق
تير بلا به جان بخرد مبتلاى دوست
جان شبنم است و در پى خورشيد،پر كشد
گر بشنود نواى دل از نينواى دوست
بر لوح دهر،زنده جاويد مىشود
آنكس كه عاشقانه بميرد براى دوست
در مروه مراد،شود كامياب دل
با پاى سر هر آنكه دود در صفاى دوست
ارزندهتر ز گوهر ناياب مىشود
جانى كه خاك گردد و افتد به پاى دوست
بوسيدنى استسنگ مزار شهيد عشق
بوييدنى است تربت پاك گداى دوست[50]
غير از كشتگان ميدان جهاد،در روايات اسلامى كسان ديگرى هم كه نوعى رنج كشيدهو تلاش داشتهاند و جان در آن راه باختهاند،«شهيد»محسوب شدهاند،همچون كسى كهدر دفاع از مال،جان،شرف و ناموس خود و براى احقاق حق خويش كشته شود،يا آنكهدر مهاجرت در راه خدا جان بسپارد،يا آنكه با ايمان كامل و با محبت اهل بيت و در حالانتظار فرج براى حاكميت عدل جان بدهد،نيز كسى كه در راه طلب علم بميرد يا در غربتمرگش فرا رسد،يا زنى كه هنگام زايمان،جان بسپارد،يا آنكه در راه عمل به وظيفه امر بهمعروف و نهى از منكر كشته شود.
*********
شهادت طلبى
دانى زخدا چه آرزو مىكردم؟
ايكاش مرا هزار جان بود به تن
تا آنهمه را فداى او مىكردم[51]
از الفباى برجسته نهضت عاشورا و از روحيات والاى حسين بن على«ع»و يارانش، عنصر«شهادت طلبى»بود،يعنى مرگ در راه خدا را«احدى الحسنيين»دانستن ودريچهاى براى وصول به قرب خدا و بهشت برين ديدن و از اين رو شيفتگى و بىصبرىبراى درك فضيلتشهادت.
امام حسين«ع»در خطبه«خط الموت...»به آن تصريح مىكند و با جمله«من كانباذلا فينا مهجته فليرحل معنا»ياران شهادت طلب را هم بر مىگزيند و به مسلخ عشق،كربلا مىبرد. اينگونه به استقبال مرگ رفتن،چون مبتنى بر درك والاترى از فلسفه حياتاست،با خودكشى متفاوت است.خودكشى و خود را به هلاكت افكندن،شرعا حرام وعقلا ناپسند است،اما استقبال از مرگ به خاطر ارزشهاى متعالى،مشروع و معقول است.
حتى اگر انسان بداند در يك حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسيد،مرگ او خودكشىنيست،چون گاهى تكليف ايجاب مىكند كه جان را فداى دين كند،چون دين، گراميتر ازانسان است.
دين خدا عزيزتر است از وجود ما
اين دست و پا و چشم و سر و جان فداى دوست
حل اين معما(آگاهانه سراغ مرگ رفتن)تنها با درك و برداشت متعالىتر از زندگى والاو كرامت انسانى ميسر است.اينكه امام حسين«ع»هم از شهادت خود آگاه است و با همينعلم، به كربلا مىرود،به همين نكته بر مىگردد.آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگىننگين مىداند:«لا ارى الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما».
اين فرهنگ،پذيرفته همه اقوام و ملتهاست و اين نوع مرگ انتخابى و آگاهانه،مكملحيات شرافتمندانه است،نه در تناقض با آن.چون مرگ،پايان نيست تا كسى با انتخابمرگ،به پايان يافتن خويش كمك كرده باشد.مرگ سرخ و شهادت،نوع كمال يافتهترى ازحيات است.امام حسين«ع»با علم به شهادت در حادثه كربلا به آن قربانگاه رفت،تا درسايه شهادتش،اسلام زنده بماند و حق،حيات يابد.اين،هدفى است ارزشمند كه مىسزدچون حسين«ع»هم قربانى آن گردد.سيد الشهدا«ع»اين راه را برگزيد و آن را پيش پاىبشريت گشود و روندگان اين صراط جاودانه،همه شاگردان مكتب عاشورايند.
تو اسوه شهادتى،معلم شهامتى
خوشا كسى كه پانهد به مكتب ولاى تو
اصحاب امام حسين«ع»نيز در شب عاشورا،يك به يك برخاسته،اين روحيه را ابرازمىداشتند و از مرگ،هراسى در دلشان نبود.على اكبر«ع»هم در مسير راه كربلا،وقتىكلمه استرجاع را از زبان امام حسين«ع»شنيد و حضرت خبر از آينده شهادت آميز داد،پرسيد:«السنا على الحق؟ »مگر بر حق نيستيم؟فرمود:آرى.على اكبر گفت:«يا ابة لا نبالىبالموت»پس چه ترسى از مرگ؟ حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتى از امام پرسيد كهآيا من نيز كشته خواهم شد؟و امام [52] پرسيد:مرگ در نظرت چگونه است؟پاسخ داد:
شيرينتر از عسل(احلى من العسل).[53]اينها همه نشان دهنده اين روحيه و انديشه است كه مرگ در راه عقيده و شهادت درراه خدا،آرزوى قلبى وارستگانى است كه رشته تعلقات دنيوى را بريده و به حيات برين ورزق الهى در سايه شهادت دل بستهاند.در اشعارى هم كه امام حسين«ع»روز عاشورا ياقبل از آن روز مىخواند،اين مفهوم مطرح بود.از جمله:
و ان يكن الابدان للموت انشات
فقتل امرء بالسيف فى الله افضل
و نيز در رجزهاى آن حضرت،مرگ را بر زندگى ذلتبار ترجيح دادن مىدرخشد:
«الموت اولى من ركوب العار».[54]حضرت زينب«ع»در خطبهاش در مجلس يزيد،بر اينشهادتها افتخار مىكند:«...فالحمد لله رب العالمين الذى ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة».[55]حضرت سجاد«ع»نيز در برابر تهديدى كه ابن زياد كرد كه آنحضرت را بكشند،فرمود:«ا بالقتل تهددنى يابن زياد؟اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتناالشهادة»مرگ،براى ما عادت است و شهادت،افتخار ماست،مرا از مرگ مىترسانى؟
امام خمينى«قدس سره»فرمود:«مرگ سرخ،بمراتب از زندگى سياه است و ما امروز بهانتظار شهادت نشستهايم،تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهانى با سرافرازى بايستند».[56]
*********
شهيد نماز
*********
شير كربلا
*********
شيعه امام حسين«علیه السلام»
شيعه بايد آبها را گل كند
خط سوم را به خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولياست
كربلا بارزترين منظور ماست
شيعه يعنى تشنه جام بلا
شيعگى يعنى قيام كربلا
شيعه يعنى بازتاب آسمان
بر سر نى جلوه رنگين كمان
از لب نى بشنوم صوت تو را
صوت«انى لا ارى الموت»تو را
شيعه يعنى امتزاج ناز و نور
شيعه يعنى راس خونين در تنور
شيعه يعنى هفت وادى اضطراب
شيعه يعنى تشنگى در شط آب[60]
از انبوه روايات مربوط به اوصاف شيعه،تنها به يكى اشاره مىكنيم،از امام صادق«ع»
كه به مفضل فرمود:از فرومايگان بپرهيز،چرا كه شيعه على«ع»شكم و شهوت خود راحفظ مىكنند و اهل جهادند و تلاش براى خدا:«انما شيعة على من عف بطنه و فرجه واشتد جهاده و عمل لخالقه و رجا ثوابه و خاف عقابه فاذا رايت اولئك فاولئك شيعةجعفر».[61]محبتى كه در دل شيعيان و دوستداران شهيد كربلاست،بجاست كه آنان را به همرنگىو همسويى و سنخيت فكرى،اخلاقى و عملى با مولايشان بكشد و در گفتار و كردار،شيعه حسين باشند،نه تنها در ادعا و شعار.خود امام«ع»نيز هنگام حركت از مكه به سوىكربلا،كسانى را به همراهى خويش در اين سفر مقدس و نهضتخدايى دعوت كرد كهاهل فدا كردن جان در راه ائمه كه راه خداست باشند و شوق ديدار الهى در دلشان باشد:
«من كان فينا باذلا مهجته موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا...».[62]
پی نوشتها:
1- بحار الانوار،ج 45،ص 138 و 174.
2- ارشاد،شيخ مفيد،ج 2،ص 111(چاپ كنگره شيخ مفيد).
3- از مؤلف.
4- الحسين فى طريقه الى الشهادة،على بن حسين هاشمى،ص 94.
5- مقتل الحسين،مقرم،ص 213.
6- لغتنامه،دهخدا.
7- معالى السبطين،ج 2،ص 32.
8- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 284.
9- بحار الانوار،ج 44،ص 329،اعيان الشيعه،ج 1،ص 588.
10- بحار الانوار،ج 44،ص 381.
11- تحف العقول(چاپ جامعه مدرسين)،ص 245،بحار الانوار،ج 75،ص 117.
12- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 68.
13- لهوف،ص 53،بحار الانوار،ج 44،ص 366.
14- وقعة الطف،ص 172،موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 361.
15- بحار الانوار،ج 44،ص 334.
16- همان،ص 378.
17- همان،ص 366،اعيان الشيعه،ج 1،ص 539.
18- همان.
19- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 89.
20- مقتل الحسين،مقرم،ص 280.
21- نفس المهموم،ص 131،مقتل خوارزمى،ج 2،ص 7.
22- موسوعة كلمات الامام الحسين،ص 382.
23- نفس المهموم،ص 135،معانى الاخبار،ص 288.
24- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 1،ص 68.
25- بحار الانوار،ج 44،ص 192.
26- همان ,ج 45, ص51.
27- ذريعة النجاة،ص 129.
28- بحار الانوار،ج 45،ص 46.
29- حسين پيشواى انسانها،ص 70(شعر از فضل الله صلواتى).
30-بحار الانوار،ج 44،ص 293.روايات مربوط به آثار و پاداش گريه بر آن حضرت در بحار الانوار، ج 44،ص 278 به بعد.
31- مفاتيح الجنان،ص 419،اعمال حرم مطهر امام حسين«ع».
32- همان،ص 442،زيارت نيمه رجب.
33- همان،ص 458،زيارت عاشورا.
34- بحار الانوار،ج 8،ص 34.
35- احقاق الحق،ج 11،ص 461.
36- اثبات الهداة،ج 5،ص 179.
37- بحار الانوار،ج 45،ص 204 به بعد،عبرات المصطفين،ج 2،ص 174.
38- اثبات الهداة،ج 5،ص 199،تاريخ الاسلام،ج 5،ص 15.
39- مناقب،ابن شهر آشوب،ج 4،ص 55.
40- قاسم رسا.
41- فرهنگ فارسى،معين.
42- بقره،آيه 154.
43- توبه،آيه 111.
44- مجمع البحرين،واژه«شهد».
45- بحار الانوار،ج 97،ص 10(چاپ بيروت).
46- روايات مربوط به شهادت و فضيلتشهدا را از جمله در منابع زير مطالعه كنيد:بحار الانوار،ج 97،وسائلالشيعه،ج 11،ميزان الحكمه،ج 5،كنز العمال،ج 4،و كتاب«خط سرخ شهادت»از بنياد شهيد.
47- اوائل المقالات،شيخ مفيد(چاپ كنگره شيخ مفيد)ص 114.
48- از مثنوى«اهل بيت آفتاب»از مؤلف.
49- صحيفه نور،ج 15،ص 154.
50- از مؤلف.
51- رمضانعلى گلدون.
52- حياة الامام الحسين،ج 3،ص 73،لهوف،ص 26.
53- اثبات الهداة،ج 5،ص 204.
54- كشف الغمه،ج 2،ص 32.
55- بحار الانوار،ج 45،ص 135.
56- صحيفه نور،ج 9،ص 97.
57- مقتل الحسين،مقرم،ص 304،به نقل از لهوف.
58- زيارت وارث(مفاتيح الجنان،ص 429).
59- ناسخ التواريخ،(جلد امام حسين)،ج 4،ص 23.
60- از مثنوى بلند«شيعهنامه»محمدرضا آقاسى،كيهان،تاريخ 12/6/71.
61- سفينة البحار،ج 1،ص 723.
62- لهوف،ص 53.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}